فرستاده‌ ی آخرین آواز

ساخت وبلاگ

کاش میشد زمان تو آروم ترین لحظه‌ی زندگی توقف میکرد

تو کوچکترین لبخند؛ تو قصه‌های کودکی! فارغ از همهمه؛ فکر؛ دغدغه

ترسِ از دست دادن نابودمون کرد.... کاش زمان تو شیرین ترین رویای شبونه برای همیشه توقف میکرد.....

باید از خدا ممنون باشیم اگه به مصیبت‌ های بزرگ گرفتاریم

نه به معصیت‌های پی در پی!

و من امیدوار خواهم ماند

سرانجام یکی از همین روزها تمام نگاه‌های خیس و پژمرده

به جانب بی‌بند آفتاب برمیگردند و به خداوندی خدا که من امید دارم بالاخره یک روز همه‌ مان مثل قصه‌های هزار و یک شب از هرچه اندوهِ تیره هست رهایی پیدا میکنیم

از نتوانستن...
ما را در سایت از نتوانستن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aatregandoomb بازدید : 39 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1397 ساعت: 21:45