اَقاقی

ساخت وبلاگ

کاش میتوانستم پرواز کنم

تا اوج

تا بی‌کرانِ آبی

آنجا که در قلبِ خاکی و پُر سکوتِ رود

خاطراتِ اقاقی را ورق میزنند

آنجا که آفتاب میتابد روی فرش

گل‌های قالی را نوازش میکند‌

مادرانه........ مادرانه...

من؛ گُم‌گشته‌ای پُرم از سایه

ای بی‌عصا ظلمتِ شب

ای تلخیِ بی‌نهایت

دریغا..... دریغا از شما

سرچشمه‌ی این نتوانستن‌ از کجاست؟؟؟

من میخواهم پرواز کنم

با همین زنجیر به پا

دیوار به دیوار

هیچ ردی از جای تبسم نمانده است

من میخواهم بروم

در نغمه‌ی یاکریم ِ باغ

در عصمت بی‌کرانِ صبح

در مه

غبار

من میخواهم بروم

با همین زنجیر به پا

تا باورِ شبی غریب

تا سرزمینِ حقیقت و یقین

از نتوانستن...
ما را در سایت از نتوانستن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aatregandoomb بازدید : 39 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1397 ساعت: 21:45